صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 111212
تعداد نوشته ها : 11
تعداد نظرات : 2
Rss
طراح قالب
GraphistThem273

اشاره:‌ انسان، معجون سرشته شده در فراز آسمان <احسن تقویم>1 است که پیکره راست قامتش از خاک مطهر سطح زمین به ظهور رسیده و کوثر حیات بر بستر وجودش روان گشته، آنگاه به قعر <اسفل سافلین->2 هبوط نموده و در محنت‌سرای ملک مأوا گرفته است تا با قدم سلوک در صراط جمال، مراتب تعالی معنوی را از اسفل جمادی به سوی اعلا علیین طی نماید و به وجه جمیل رحیمیت نایل گردد. او که از عالم نورانی برظلمت‌کده دنیا تنزل کرده، تنها در پرتو تسلیم عاشقانه به دستان رحمانی انسان کامل می‌تواند مراحل رشد و کمال را پیموده، به منزلگاه اصلی خویش که بهشت دیدار رحیمی است، بازگردد.

آری، وجود روحانی انسان کامل بزرگترین حجت الهی است که به تبیین علوی <اناالسموات السبع>3 باطن و لایی‌اش نسخه‌ کبیری از مجموعه عالمیان و جامع مراتب هفت‌گانه کمال و جمال ربوبی است. در این نوشتار می‌کوشیم تا به اجمال، مراتب هفت‌گانه کمال انسان یا منازل هفت‌گانه سیر و سلوک آدمی را از نظرگاه عرفان اسلامی بررسی نماییم.





رهرو طریق جمال، در نخستین مرتبه از مراتب هفت‌گانه کمال، یعنی عالم جمادی، با خصلت استکبار منشی و قدرت‌جویی برای تصاحب زر و زیور دنیایی روبه‌رو است؛ زیرا آدمی در ظاهر از آب و خاک روی زمین خلق شده و میل و گرایش به عالم ارض و مظاهر فریبنده جمادی دارد؛ <ان الرجل خُلق من الارض فانما همته فی‌الارض:4 همانا مرد از زمین خلق شد. پس همتش در زمین است.> به جهت چنین گرایشی است که مردمان به مال و منال دنیایی عشق می‌‌ورزند؛ <وتحبون المال حُباً جمّا:5 و دوست می‌دارید مال را دوست‌داشتنی بسیار.>

غفلت از رهنمودهای انسان کامل و اکسیر عشق و تسلیم به دستان مبارک او و دل سپردن به محبت جاه و منال دنیا، باعث می‌گردد که سالک برطریق مادیات سیر نماید و اسیر مشتهیات ملکی شود و به اشارت‌روایی <لو ان رجلا احب حجراً لحشره الله معه:6 اگر مردی سنگی را دوست بدارد، همانا خداوند با آن محشورش می‌کند>، از جهت سنخیت، سیرت انسانی‌اش صورت جمادی یافته، نشیب ضلالت را در پیش خواهد گرفت و به دلالت <فهی کالحجاره` او اشد قسوه>7 همچون سنگی سخت در قعر دوزخ مادیت هبوط می‌نماید و کوثر حیات‌بخش رحیمی و بذر معارف رحمانی در سنگ خارای وجودش ثمره‌ای جز تاسف جانکاه <یا لیتنی کنت ترابا>8 به بار نمی‌نشاند.

اما چنانچه آدمی به موجب عشق و تسلیم ربوبی، از جاذبه قدرت‌طلبی و ثروت‌جویی رها گشته و سنگ سراچه دل را به خاک حاصلخیز مبدل سازد و در برابر رهنمودهای انسان کامل خاشع گردد، به موت از عالم جمادی رسیده و به دلالت <فاحیینا به الارض بعد موتها>9 برخوردار از باران روح‌فزای ربانی و بهره‌مند از نسیم طربناک حیات گشته، به اشارت <والله انبتکم من الارض نباتا>10 به تولد در عالم نباتی مفتخر می‌شود.‌





در این عالم، غفلت و سستی پوینده صراط کمال به صراحت <لازینن لهم فی‌الارض>11 همتش را مصروف زینت‌های لذت‌بخش طبیعت و تعلق به رنگ‌های دلفریب گوناگون ساخته، موجبات انحطاط و تباهی نفس را فراهم می‌آورد؛ زیرا گستره عالم نباتی جایگاه ظهور رنگ‌ها و ریاحین لذت‌بخش ظاهری در سرای ملک است و جلوه‌های رنگین کثرات، جامه ارض را به زیور دنیایی آراسته است.

اگرچه اسلام بهره‌مندی از مظاهر رنگارنگ این عالم را تجویز نموده است، اما همین مظاهر به تصریح <انا جعلنا ما علی الارض زینه لها لنبلوهم ایهم احسن عملا>12جز کمین‌گاه ابتلا و آزمایش به بوستان پرجاذبه سراچه ملک نیست و دلبستگی به این لذات و تمنیات زودگذر، سالک را از حرکت به سوی مدارج والای کمال و جمال‌ باز می‌دارد. اما نوای قرآنی <صبغه`‌الله و من احسن من‌الله صبغه>13 در گوش جان جویندگان گوهر جمال طنین بیداری افکنده و آنها را متوجه رنگ مصفای الهی، یعنی تسلیم که حقیقت اسلام راستین است، می‌نماید؛ <الصبغه هی الاسلام>‌.14

و این سان، در پرتو تسلیم عاشقانه به دستان ربوبی باغبان ولایت، نهال نورسته رهروان صراط کمال به سر سبزی ایمان و یقین آراسته می‌گردد تا به مصداق <ان قلوب المومنین خضر>15 قلب او در حریم محافظت و تربیت معنوی چنین خضر کاملی، از اسارت الوان لذت‌بخش ملکی رهیده، به سبب موت از تعلقات رنگارنگ سرای نباتی، به عالم حیوانی حیاتی خجسته یابد.





این عالم، مشکل‌ترین مرحله کمالی و سخت‌ترین مرتبه صعودی انسان به شمار می‌رود. در این عالم است که سالک به صراحت روایی: <اعدی عدو للمرء غضبه و شهوته>16 نفس خویش را گرفتار دو قوه نیرومند غضب و شهوت می‌بیند و به سبب پیروی بی‌حدوحصر از خواسته‌های این دو قوه، صحیفه وجودش به سیرت پست بهیمی منقش می‌گردد؛ <من غلب علیه غضبه و شهوته فهو فی حیز البهائم:17 کسی که خشم و شهوتش بر او غلبه کند، در جایگاه بهائم است.>‌

در این میان، مهم‌ترین عاملی که نفس آدمی را به ظلمت و تباهی مبتلا می‌سازد، به تصریح <سبب الشر غلبه الشهوه> 18غلبه هواهای نفسانی و شهوات حیوانی بر وجود آدمی است و تمایلات بهیمی و وساوس شهوانی بیشترین جاذبه را برای آدمی دارد و به دلالت <لا فتنه` اعظم من الشهوه>19 بزرگترین عرصه جهاد با نفس اماره، در عالم حیوانی عیان می‌گردد؛ <ویرید الذین یتبعون الشهوات ان تمیلو میلا عظیما>.20

گفتنی است که از میان شهوات گوناگون حیوانی، تمایل نفسانی نسبت به زنان بارزترین و نیرومندترین مصداق است که دل و جان آدمی را مدهوش خود می‌سازد که <ان کیدکن عظیم>.21 و به واقع باید اذعان داشت که جاذبه شدید و مغناطیس عظیم وجود زن که بزرگترین امتحان الهی در مسیر تکامل مرد است، موجب گردیده تا انسان خوش‌سیرتی چون یوسف صدیق(ع)، به بیان <ولقد همت به وهم بها لو لا ان رای برهان ربه>22 به دشواری و عظمت این ابتلای ربوبی اقرار نموده و با ترنم <و ما ابرّیء نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی>23 یگانه صراط رهیدن از چنین دام فریبنده‌ای را الطاف ربانی و تاییدات رحمانی کاملان و لایی معرفی می‌کند.

بدین ترتیب، عالم حیوانی را باید عظیم‌ترین کمین‌گاه جاذبه عشق مجازی و جولانگاه و ساوس زنان دوزخی، خاصه برای جوانان دانست و صد البته رهایی از غل و زنجیر اسارت‌بخش شرک و آزادی از زندان عشق طغیانگر نفس، جز در توان مسیحادمان اهل ولایت و معرفت نمی‌باشد و سالکان طریق کمال، تنها در سایه سار اذکار شفابخش ولایت و در پرتو عشق و تسلیم به دستان انسان ساز اولیای الهی - که در طی این مسیر پرفرازونشیب، دوست صدیق و خلیل شفیق رهروان طریقت می‌باشند - توان صبر و بردباری در برابر حب الشهوات حیوانی را می‌یابند که <المرء علی دین خلیله:24 انسان ‌‌]‌جوانمرد‌[‌‌ برآیین دوست صادق خویش است.> و این گونه، به برکت انفاس مقربان صاحبدل و کلمات ربوبی مشفقان مسیحادم، از شراره‌های سوزنده شهوات نفسانی و تمایل به زنان دوزخی رهایی یافته، به عالم والای انسانی نایل می‌گردند.‌





چهارمین مرتبه کمال آدمی حدفاصل و مرز میان عالم حیوانی و عالم روحانی است و آدمی این صورت آفریده شده از نطفه مخلوط، به جهت برخورداری از عقل ملکوتی و نفس ملکی در معرض امتحان ربوبی قرار گرفته و در این میان، به موجب فروغ عقل الهی، راه شکر و هدایت را از بیراهه کفر و ضلالت بازشناخته است؛ <انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفورا: همانا ما راه هدایت را نمایاندیم، خواه شاکر باشد و بپذیرد یا ناسپاسی گوید و منکر شود.>25

مولای موحدان، علی(ع)، تاثیر عقل نورانی و نفس ظلمانی را در ضمیر آدمی چنین ترسیم نموده است: ...<هرکس عقل او برشهوتش غلبه کند، از ملائکه برتر است و هرکس شهوتش برعقل او غلبه کند، از بهائم بدتر است.>26

آری، عالم انسانی را باید گذرگاهی صعب‌العبور دانست که به بیان روایی <ان علی جهنم جسرا ادق من الشعر و احد من السیف>27 پلی باریکتر از مو و برنده‌تر از شمشیر است که بر روی دوزخ شهوات حیوانی28 قرار گرفته و گذر از آن و نیل به ملکوت روحانی جز با قدم عشق و معرفت ممکن نبوده و در این صراط دقیق و ظریف، غفلت سالک و یا انکار او نسبت به اذکار و معارف رحمانی، موجب سقوط او از مقام رفیع انسانی به ورطه پست حیوانی می‌گردد. از این‌رو، در عالم انسانی یگانه طریق رهایی گرفتاران دوزخ حیوانی و تنها راه نجات اصحاب شمال، لبیک‌گویی به ابرار منادی ایمان و تدبر در آیات ربوبی است تا بدین‌سبب، چراغ عقل الهی‌شان روشن شده و مصداق <اولوا الالباب> گردند. آن گاه چنین انسانی با تمنای خالصانه <توفنا مع الابرار> 29از ذات بی‌نیاز ربوبی، راه وصول به مقام ابرار یا اصحاب یمین را طلب نموده، به موت از خواهشهای نفسانی نایل می‌شود.‌

اما یکتاطریق تعالی اصحاب یمین از مرتبه انسانی به عالم روحانی، سرمست شدن از عشق و حب صادقانه به وجه منور انسان کامل است که به مصداق <ان الصوره` الانسانیه... هی الصراط الممدود بین الجنه` و النار:30 صراط مستقیم الهی بین جهنم حیوانی و بهشت روحانی است. بنابراین، آن که کلمات قدسی مقربان را تصدیق کرده و با قدم عقل در دیار انسانی از شهوات حیوانی هجرت نموده، به بیان علوی <العاقل من امات شهوته> 31به موت از نفس شیطانی مفتخر گشته، شایسته انفاس روحانی انسان کامل می‌گردد و به نفحه حیات‌بخش روحانی، تولدی دوباره یافته، به ملکوت آسمانها راه می‌یابد؛ <کسی که دو بار تولد نیافته باشد، به ملکوت آسمانها راه نمی‌یابد.>‌32

بدین‌ترتیب، نسیم حیات‌آفرین ربوبی بر وجود خالص شده رهرو صراط کمال و جمال وزیدن می‌گیرد تا اسماعیل‌وار به دستان ابراهیمی صاحبدل ولایی تسلیم شده و سرمست از باده عشق رحیمی به موت از عالم انسانی نایل آمده، به عالم روحانی و بارگاه رفیع ملکوتی حیاتی طیبه یابد.‌




آدمی با نیل به این مرتبه کمالی، به سبب عقل عارفانه و عبودیت خالصانه در زمره <عبادالرحمن> قرار گرفته، فرشته سیرت، در پیشگاه رحمانی قیام به حق نموده و در محراب بندگی به رکوع و تعظیم ربوبی می‌پردازد و بر سجاده عشق، پیشانی سجود بر آستان رب رحیم می‌ساید؛ زیرا به بیان <والملائکه` المومنون الذین یملکون علم آل محمد>33 مومنان ابرار اهل ولایت، ملائکه حریم قدسی‌اند که در آسمان ملکوت پر کشیده‌اند و چراغ عقل در قلب مطهرشان پرتو معرفت افشانده و پیوسته بادیه‌پیمای وادی ملکوت و روشنگر لطایف روحانی می‌باشد؛ عقل روشنی‌افروزی که نخستین جلوه قدس روحانی بوده و از عرش رفیع رحمانی نشات گرفته است و نیکوترین خلق مبارک الهی در عالم روحانی به شمار می‌رود: <عقل، اولین خلقی است که خداوند آن را از روحانیین از جانب راست عرش از نورش آفرید.>34`‌

آنگاه که پوینده صراط حمید، در پرتو عبودیت خالصانه به انوار معرفت‌بخش عقل رحمانی روشنی یافت، هادی طریق معنا که کلمات کمال‌ پرورش القاگر روح پاک حق و حقیقت است، رهرو کوی جمال را به فردوس برین لقا فرامی‌خواند و به مصداق <ان الملائکه`... یعیشون بنسیم العرش>35 نفحه عشق رحیمی از عرش رحمانی بر وجود چنین سالک فرشته‌سیرتی دمیده می‌شود تا به سبب تعلق به عز قدس مقربین، از ساحل عقل به بحر بیکران عشق نایل آ‌ید و به سبب عبودیت عاشقانه در محراب جمال دوست، اوج پرستش و بندگی را پروانه‌وار در شوق و اشتیاق به وجه مطهر و منور ربوبی بجوید. از این‌رو، عالم روحانی را باید وادی عبودیت توام با اخلاص دانست که در صورت سرپیچی از فرامین تعالی‌بخش انسان کامل و سستی در امر اطاعت و بندگی، بسان ابلیس به عتاب <فاخرج منها فانک رحیم>36 مخاطب گردیده، از حریم کروبیان رانده شده، به سراچه ناسوتی تنزل می‌یابد. اما تسلیم‌شدگان و مومنان صدیق ملکوتی به جهت برخورداری از روح پاک ایمان، از هر گونه شرکی مبرا شده، عاشقانه به بندگی قیام نموده‌اند؛ <و بروح الایمان عبدوا الله ولم یشرکوا به شیئا:37 [بندگان صالح الهی] به سبب روح ایمان،‌ خدا را پرستیدند و چیزی را شریک او نساختند.> بهره‌مندی از روح معرفت‌بخش قدسی، زیبنده‌ترین رهاورد عالم روحانی است که رهرو عاشق را به نور شناخت مزین می‌نماید و بدین‌ترتیب، سالک طریق کمال به تصریح <فادخلی فی عبادی>38 در شمار خالصان کوی دوست درآمده، آیینه تمام‌نمای رحمانی و خلیفه بر حق الهی می‌گردد و از رهگذر محرمیت، دستان ولایی پرده از رخساره جمیل رحیمی کنار می‌زند تا به اشارت <وادخلی جنتی>39 شایسته نیل به منقبت بهشتی مقربین و وصول به منزلت رحمانی سابقین گردد و به مرتبه بقا در عالم وجه نورانی باریابد.‌





تنها راه رسیدن به این عالم که عالم نورانی یا وجه جمیل رحیمی می‌باشد، آن است که سالک پیش‌تر در عالم روحانی از رهگذر فنا و موت نفسانی و تولد ملکوتی، برات رهایی از وساوس شیطانی را از دستان ربانی انسان کامل برگرفته و شایسته جنت لقای ربوبی و لایق دیدار مه‌رویان عالم قدس در فردوس برین شده باشد.‌

شهود سیمای حق و حقیقت، سیرت درونی چنین رهروی را به اشارت قرآنی <وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره: صورتهایی در آن روز شادند که به سوی پروردگارشان می‌نگرند.>40، به نور مسرت‌بخش ربوبی منور ساخته و قلب سلیم او را سرشار از شعله‌های عشق و نیاز نموده و او را از آلایش هرگونه شرک خفی و تعلق لطیفی که تاکنون در طی مراحل و مراتب کمال دامنگیر او بوده، مطهر می‌گرداند تا آزاد و رها از همه قیود، در بهشت دیدار، مسندنشین سریر احرار گردد که: <الطلاقه شیمه الاحرار:41 رهیدن [از تعلقات] خلق و خوی انسان آزاده است.>‌

بنابراین، سالک طریق معنا در این عالم از رهگذر <العبودیه جوهره کنهها الربوبیه> 42به حقیقت ربوبیت در باطن خویش آگاهی یافته، با نفس مطمئنه روحانی و با دو بال <راضی> و <مرضی> به منزلت <عبادی> نایل شده، در پرتو ا کسیر مقدس عشق، به فنای از خویش و بقای به حضرت رب واصل شده و مرآت قلبش تجلیگاه مقام رفیع <جنتی> گشته، خود نیز روح و ریحان بهشتی و جنت نعیم قدسی می‌گردد؛ <و اما ان کان من المقربین فروح و ریحان و جنت نعیم.>43

و این گونه، عاشق دلباخته جمال مطلق در ضمیر مصفای خویش به رفع حجاب نورانی نایل آمده، نظاره‌گر وجه جمیل رحیمی در مرآت وجود خویشتن می‌شود؛ چنان که در حدیث قدسی آمده است: <هنگامی که نیاز و لذت بنده‌ام را در ذکر خود قرار دادم، به من عشق می‌ورزد و من نیز به او عشق می‌ورزم. آنگاه حجاب میان خودم و او را به کنار می‌زنم.>‌44

بدین‌ترتیب، محب صادق پس از بقا به جمال دلربای رحیمیت، چشمانش از فروغ محبوب ربوبی به زیور روحانی <عین‌الله> و زبان حمد و تسبیح‌گویش به زینت رحمانی <لسان‌الله> و سیمای مصفایش به منقبت آسمانی <وجه‌الله>45 نایل می‌گردد و شایستگی آن را خواهد یافت که به سبب استیلا بر عرش رحمانی، به گنجینه کوثر رحیمی و معدن عظمت الهی در عالم لاهوت دست یابد و به خلعت دلارای <انسان کامل> آراسته شود.‌





در این عالم که آخرین مرتبه از مراتب هفتگانه کمال انسان به شمار می‌رود، پوینده کمال مطلق، به منزلت <خلیفه‌`الله> نایل می‌گردد و حقیقت جمیل باطنی را در آغوش جان گرفته، سرمست از باده وصال به فتح قله رفیع وحدت توفیق یافته و به معدن عظمت الهی و گنجینه ولایت رحمانی و کوثر بی‌پایان رحیمی دست می‌یابد و این گونه، آسمان و زمین هفت‌گانه ظاهر و باطن را مسخر خویش ساخته، از رهگذر جذبه عاشقانه و سیر و سلوک عارفانه، بر جهان ملک و ملکوت مالکیت ولایی پیدا می‌کند. امیر مومنان(ع) در بیان این حقیقت می‌فرماید: <عشق الهی آ‌تشی است که بر هر چه عبور کند، او را می‌سوزاند و نور الهی است که بر هیچ چیز نمی‌تابد، مگر آنکه او را روشن می‌کند و آسمان رحمت الهی است که هیچ چیز زیر آن ظاهر نمی‌شود، مگر اینکه به او فیض می‌بخشد و نسیم الهی است که بر هر چه وزیدن بگیرد، سبب حرکت او می‌شود و باران الهی است که هر چیزی را زنده می‌کند و زمین الهی است که همه چیز را می‌رویاند. پس هر که را خدا دوست بدارد، به او هر چه خواهد از ملک و مال عطا می‌کند.>‌46

و این‌سان قلب مطهر و منور انسان کامل، سریر حقیقت و گنجینه معرفت و عظمت الهی می‌گردد و فروغ عالمتاب رحمت ظاهری از آ‌فتاب جلال منورش بر گستره آفرینش می‌تابد و انوار فیض باطنی از مهتاب‌

جمال مطهرش، قلوب شبروان طریق کمال را جان می‌بخشد. قلب فیاض او آگاه به اسرار غیب و شهود گردیده و بسان ابر بهاری، گلشن خلقت را از باران حیات‌بخش وجود خود بهره‌مند ساخته، طراوت روح‌فزای زندگی را بر کالبد هستی دمیده، به بسط فیض و رحمت ربوبی می‌پردازد: <العارف... کنز اسراره و معدن انواره و دلیل رحمته علی خلقه:47 عارف... گنجینه اسرار و معدن انوار الهی و دلیل رحمت حق بر خلایق است.>‌

در این میان، مهمترین فیض و عالی‌ترین رحمتی که از وجود انسان کامل و عارف واصل ساطع می‌گردد، خصیصه هدایت‌گری و کمال و جمال‌بخشی او است و به حق، فروغ دل‌انگیز وجه قدسی و وجود روحانی‌اش، محکم‌ترین عروه وثقای نجات برای سالکان طریق کمال مطلق از دام تعلقات دنیایی و مطمئن‌ترین ریسمان عروج به سر منزل مقصود در فردوس برین است. امیر م-ومنان علی(ع)، در وصف این حقیقت همیشه جاری می‌فرماید: <خداوند رحمت کند کسی را که چون سخن حکیمانه‌ای را بشنود، خوب فراگیرد و چون هدایت شود، بپذیرد و دست به دامن هدایت‌کننده بزند و نجات یابد.>48



نتیجه سخن‌

سالک طریق کمال در پرتو هدایت انسان کامل و پیروی از رهنمودهای متکامل او می‌تواند نخست از عالم جمادی که جولانگاه مظاهر دلفریب قدرت‌جویی و جاه و منال دنیایی است، عبور کند و عالم نباتی را نیز که جلوه‌گاه زینتهای رنگارنگ و تعلقات لذت‌بخش گوناگون است، طی نماید و نیز در عالم حیوانی که از دشوارترین مراحل سلوک به شمار می‌رود، با دو قوه نیرومند غضب و شهوت مجاهدت می کند و در عالم انسانی که برزخ میان مراحل سه‌گانه سفلا و مراتب سه‌گانه علیای سلوک است، به کمک مهتاب عقل ملکوتی بر ظلمات نفس ملکی غلبه نموده و در زمره اصحاب یمین، شایسته حضور در جنت نعیم مقربین می‌گردد و آن‌گاه در عالم روحانی که سرای بندگی و تسلیم خالصانه است، به سبب اذکار و معارف برخاسته از جوهره عبودیت، در بارگاه ربوبی به بندگی حق قیام می‌کند و از این رهگذر، روح قدسی ازچشمه‌سار عز قدس مقربان بر او دمیده، با فنای از خویشتن به مرتبه وجه نورانی تعالی می‌یابد.

سپس در عالم وجه نورانی، به سبب محرمیت، به شهود سیمای معطر و دلربای فرشته جمیل عشق مفتخر گشته، سرشار از شعله‌های عشق و نیاز، به منزلت بقای ربانی می‌رسد و آنگاه سرمست از باده وصال، به فتح‌ قله رفیع وحدت در عالم رحمانی نایل آمده، بر کوثر قدس رحیمی و چشمه جوشان صمدانی دست می‌یابد و این گونه، قلب شیفته‌اش جایگاه عرش خدای رحمان می‌گردد که جز گنجینه معارف رحیمی و جلوه‌گاه قدرت رحمانی نیست و به سبب انوار هدایت‌بخش او، طریق عروج و تعالی معنوی فراسوی انسان کمال جو گسترده می‌گردد و تشنگان کوثر جمال را بهره‌مند از زلال هدایت و معرفت می‌سازد؛ <انسان محب (عاشق)، خالص‌ترین مردم برای خدا از جهت سر و باطن است... پس اگر مردم جایگاه و منزلت او را در نزد خداوند بدانند، به سوی خدا تقرب نمی‌جویند، مگر به واسطه خاک پای او.>‌49



پی‌نوشتها:

پایگاه اطلاع‌رسانی نویسندهwww. foroughemahtab. com:‌

1‌. تین /4: <همانا ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم.>‌

1‌. عالم جمادی‌ 2‌ .عالم نباتی‌ 3.‌ عالم حیوانی‌ 4‌. عالم انسانی‌ 5 .‌ عالم روحانی‌ 6 .‌ عالم نورانی‌ 7. عالم رحمانی‌ 2.‌ تین /5:<سپس او را به پایین‌ترین مرحله باز گرداندیم.>‌ 3.‌ شرح دعای سحر، امام خمینی، ص 78، امام علی(ع): <من آسمانهای هفت‌گانه‌ام.> 4. وسائل الشیعه، ج 19، ص 35، ح 94 ،24. 5. فجر / 20. 6. الامالی صدوق، ص 209، ح9. 7. بقره / 74: <پس دلهای شما مانند سنگ و یا سخت‌تر از آن است.> 8 . نبا /40: <ای کاش من خاک بودم.> 9. فاطر / 9 :<پس زمین را بعد از مرگش زنده گردانیدیم.> 10. نوح/ 17: <و خداوند شما را از زمین رویانید رویانیدنی.> ‌‌‌‌11.حجر/ 39: <[شیطان گفت:] همانا آنچه را در زمین است، در نظر بنی‌آدم زینت می‌بخشم.> 12. کهف/ 7: <ما آنچه را روی زمین است، زینت آن قرار دادیم تا آنها را بیازماییم که کدامین‌شان بهتر عمل می‌کنند.> ‌‌‌‌13. بقره/ 138: <رنگ خدایی و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است.> 14. الکافی، ج2، ص 14، ح 2، امام صادق(ع): <مراد از رنگ خدایی، همانا اسلام است.> ‌15. المحاسن، ج 2، ص 507، ح 652، امام صادق(ع): <همانا قلب‌های مومنان، سبز است.> 16. غررالحکم، ص 302، ح 6867 :<بزرگترین دشمن مرد، خشم و شهوت او است.> ‌17. همان، ص 304، ح 6949 . ‌18. همان، ح 6947 :<عامل بدی، غلبه شهوت است.> 19. همان، ح 6952: <هیچ آزمایشی بزرگتر از شهوت نیست.> 20. نساء/ 27 :<و کسانی که دنباله‌رو شهوات‌اند، می‌خواهند میل بورزند، میل ورزیدنی عظیم.> ‌‌‌21. یوسف/ 28: <همانا مکر و حیله شما زنان، عظیم است.> ‌‌22. یوسف/ 24: <آن زن قصد او کرد و او نیز - اگر برهان پروردگارش را نمی‌دید - قصد وی می‌نمود.> ‌23. یوسف/ 53 : <من هرگز خودم را تبرئه نمی‌کنم که نفس [سرکش] بسیار به بدیها امر می‌کند، مگر آنچه را پروردگارم رحم کند.> ‌24. الکافی، ج 2، ص 375، ح 3، رسول اکرم(ص). ‌25. انسان/ 3. ‌26. وسائل‌الشیعه، ج 15، ص 209، ح 20298. ‌27. کنزالعمال، ح 36، 39، رسول اکرم(ص): <همانا بر روی جهنم پلی است باریک‌تر‌ از مو و برنده‌تر از شمشیر.> ‌28. امام صادق(ع): <مراد از بهشت نعیم، شناخت و مشاهده است و منظور از حجیم،‌ظلمات شهوات است.> (التفسیر الکبیر، ج 31، ص 85) 29. آل عمران/ 193 :<و ما را با ابرار بمیران.> 30 .کلمات مکنونه، ص 125: <همانا صورت انسانی... راه کشیده شده میان بهشت و دوزخ است.> ‌31. غررالحکم، ص 240، ح 4865، امام علی(ع): <عاقل کسی است که شهوتش را میرانده باشد.> ‌32. رسائل محقق داماد، ج 8، ص 92، حضرت عیسی(ع). ‌33 .بحارالانوار، ج 25، ص 97، ح ...69 : <مراد از ملائکه در سوره قدر، مومنانی هستند که علم آل محمد را به ارث می‌برند....> ‌34. تحف‌العقول، ص 399، امام کاظم(ع). ‌35. تفسیر قمی،‌ج 2، ص 206، امام صادق(ع): <همانا ملائکه... با نسیم عرش زندگی می‌کنند.> ‌36. ص/77 : <پس [ای شیطان! از بهشت] خارج شود که تو رانده‌شده‌ای.> ‌37. الکافی، ج 2، ص 281، ح 16، امام علی(ع). ‌38. فجر/ 31: <پس داخل شو در بندگان من.> ‌39. فجر/ 32: <و داخل شو در بهشتم.> ‌40 .قیامت/ 22-23. ‌41. غررالحکم، ص 434، ح 9921. 42. مصباح الشریعه، ص 7، امام صادق(ع): <عبودیت، گوهری است که ذاتش ربوبیت است.> 43 .واقعه/ 87-88 :<اما اگر از مقربین باشد، پس رحمت و ریحان و بهشت نعیم است.> ‌44. کنزالعمال، ج 1، ص 433. ‌45. بحارالانوار، ج 24، ص 192، ح .6 ذیل آیه <و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام: باقی است وجه صاحب جلال و کرامت پروردگارت> امام صادق(ع) فرموده: <نحن وجه‌الله: ما وجه خداییم.> 46. مصباح‌الشریعه، ص 523. 47. همان، ص191 . ‌48. نهج‌البلاغه، خ 76، ص 103. ‌49. مصباح‌الشریعه، ص 192، امام صادق(ع).
دسته ها :
شنبه دوازدهم 2 1388 10:57 صبح
X